.
.
بورس اوراق بهادار یکی از ارکان اصلی بازار سرمایه است. مهمترین وظیفه این بازار جذب سرمایههای پراکنده و تخصیص بهینهی این منابع به واحدهایی است که هم در جهت توسعه گام بر میدارند و هم منافع مورد انتظار سرمایهگذاران را تامین میکنند.
سرمایهگذاران، با انگیزههای مختلف نقش اساسی در تامین منابع مالی بازی میکنند. واحدهای اقتصادی نیز از جذب سرمایههای پراکنده، اهداف متفاوتی را دنبال میکنند که هدف هر دو گروه، دستیابی به منابع بیشتر و حداکثر کردن ثروت سهامداران است.
یکی از عواملی که در توسعه و رشد پایدار سرمایه نقش موثری دارد، آشنایی سرمایهگذاران و معاملهگران بازار سرمایه با روشهای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و افزایش توان تحلیلگری آن هاست.
تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو مکتب فکری مهم در بازارها به حساب میآیند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت. همچنین معاملهگران و سرمایهگذارا بازار، از «روانشناسی بازار» نیز برای بررسی و تصمیمگیری استفاده میکنند.
شاید روانشناسی بازار را نتوان یک روش تحلیلی مستقل نامید با این حال در ادامه به بررسی این روش نیز خواهیم پرداخت.
در تحلیل بنیادی برآورد ارزش ذاتی سهام از طریق ارزیابی متغییرهای بنیادی انجام میشود.
اگر ارزش بازار کمتر از ارزش ذاتی باشد، زمان برای خرید مناسب است و اگر ارزش بازار بیشتر از ارزش ذاتی باشد زمان برای فروش مناسب است.
در تحلیل بنیادی سرمایهگذاران ابتدا اقتصاد و بازار را به عنوان یک کل، تجزیه و تحلیل میکنند تا بتوانند زمان مناسب را برای سرمایهگذاری تشخیص دهند.
سپس به تحلیل صنایع یا بخشهایی از اقتصاد میپردازند که دارای چشم اندازهای آتی مناسبی هستند. در خاتمه نیز تحلیلگر به این نتیجه میرسد که زمان سرمایهگذاری مناسب است و صنعت مناسبی با بازده بالایی در چرخه اقتصاد فعالیت میکند و سپس به تحلیل شرکتهای آن صنعت میپردازد.
از آنجا که تحلیل بازار دلالت بر زمان مناسب جهت سرمایهگذاری در سهام داشته و تحلیل صنعت به منظور یافتن صنایعی با روشنترین آینده صورت میگیرد، بنابراین سرمایه گذار قادر به انتخاب شرکتهایی با آیندهای بهتر در محدودهی آن صنایع خواهد بود.
به این منظور سرمایهگذار باید بر دو جزء مهم یعنی سودهای تقسیمی و نرخ بازگشت مورد انتظار و یا به صورت بدیل، درآمد و نسبت P/E و تحلیل آنها تکیه کند.
تحلیل بنیادی در سطح شرکت، شامل متغییرهای اصلی مالی برای تخمین ارزش ذاتی شرکت است.
این متغیرها شامل فروش، حاشیه سود، استهلاک، نرخ مالیات، منابع مالی، گردش دارایی ها و عوامل دیگر است.
تحلیلهای بعدی میتواند شامل موقعیت رقابتی شرکت در آن صنعت، روابط کارگری، تغییرات تکنولوژیکی، مدیریت، رقابت خارجی و غیره باشد. نتیجه نهایی تحلیل بنیادی در سطح شرکت دادههایی است که برای تخمین قیمت سهام مورد نیاز است.
طرفداران استراتژیهای بنیادی معتقدند که ” قیمت در بلندمدت به سوی ارزش ذاتی میل میکند ” بنابراین هرگاه در فرآیند ارزشگذاری بنیادی سهام، فاصله یا شکافی بین ارزش و قیمت روز ملاحظه کنند از این مسئله برای نتیجهگیری در مورد ارزندگی یا عدم ارزندگی و در نتیجه خرید یا فروش سهام استفاده میکنند.
به طور خلاصه برخی از مزایا و معایب تحلیل بنیادی عبارتند از:
مزایای تحلیل بنیادی:
ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺰﯾﺖ آن اﻣﻨﯿﺖ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻣﻮاج رواﻧﯽ ﺑﺎزار اﺳﺖ
تحلیلهای بنیادی مناسب برای سرمایهگذاریهای بلندمدت و تمرکز بر روندهای بلندمدت است
در نتیجهی تحلیل بنیادی سهام مناسب برای بلندمدت شناسایی میشود
خطاهای تحلیل بنیادی دارای ضریب پایینتری نسبت به خطاهای تحلیل تکنیکال هستند
معایب تحلیل بنیادی:
نیاز به تخصص بیشتری در زمینهی مالی دارد
بکارگیری این تکنیک باید نسبت به مشخصه صنایع و شرکتها متفاوت باشد، و لازمهی آن تحقیقات زمانبر و پر هزینه است
نیازمند زﻣﺎنی ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻠﯿﻞ شرکتهاست و ﻣﺤﺪودیتهای اﻃﻼع رﺳﺎﻧﯽ ﺷﺮکتها از موانع آن به حساب میآیند
درصورت تغییرات محیطی، تحلیل با خطا مواجه میشود
یادگیری آن پیچیده و زمانبر است
برخلاف روش بنیادی که بر دادههایی از قبیل سود سهام، فروش، نرخهای رشد و یا قوانین و مقررات دولتی مبتنی است، روش تجزیه و تحلیل تکنیکی مبتنی بر دادههای منتشر شدهی بازار است. دادههای بازار (market data) شامل قیمت سهام یا سطح شاخص بازار، حجم (تعداد سهام معامله شده) و شاخصهای تکنیکی است.
تحلیل تکنیکال (فنی) تغییر و حرکت قیمت اوراق بهادار را مدنظر دارد و از این دادهها برای پیش بینی تغییرات و حرکت آینده قیمت آن استفاده میکند.
تکنیکالیستها از نمودارهای قیمت استفاده میکنند که این نمودارها اطلاعات ارزشمندی از قبیل حرکات و تغییرات روند قیمت در طول یک بازه زمانی، عکس العمل قبل و بعد از اتفاقات مهم، نوسانات گذشته و حال، حجم و میزان معاملات تاریخی و قدرت نسبی یک سهم نسبت به کل بازار را در اختیار ما قرار میدهند. همچنین تحلیل تکنیکال کمک زیادی به تشخیص زمان ورود به معامله میکند.
تجزیه تحلیل فنی یک روش پیش بینی قیمت با استفاده از قیمتهای گذشته است. این روش مبتنی بر تحلیل عرضه و تقاضای کالاها، سهام، شاخصهای معاملات آتی یا هر ابزار قابل معامله است.
اغلب به این روش، روش تجزیه و تحلیل بازار یا تجزیه و تحلیل داخلی نیز گفته میشود، به این علت که در این روش از طریق ثبت دادههای مربوط به سهام به بررسی عرضه و تقاضای سهام در کل بازار پرداخته میشود.
هدف تجزیه و تحلیل تکنیکال استفاده از زمان است، بعبارت دیگر هدف آن پیش بینی تغییرات قیمتی کوتاهمدت در شاخصهای بازار سهام و سهام بصورت جداگانه است.
این پیشبینی بر مطالعه بازار یا تغییرات سهام از طریق تجزیه و تحلیل دادههای قیمتی و حجم مبادله سهام یا مطالعه شاخصهای تکنیکی مبتنی است. توجه داشته باشید که تجزیه و تحلیلگران تکنیکی نه تنها به سطوح قیمتی بلکه بر تغییرات قیمت نیز توجه داشته و سعی میکنند تغییرات قیمت را پیش بینی نمایند.
به صورت خلاصه، منطق تجزیه و تحلیل تکنیکی عبارت است از:
1. قیمت ها توسط نیروی عرضه و تقاضا تعیین میشوند.
2. عوامل مختلفی از قبیل عوامل بنیادی و عوامل روانشناختی بازار بر میزان عرضه و تقاضا تاثیر میگذارند.
3. قیمت سهام هم زمان با تغییر و تعدیل قیمت سهام به سطوح تعادل جدید، به روند جدید تغییر مییابد.
4. روندها و تغییرات میتوانند از طریق مطالعه تغییرات قیمتی و حجم معامله در طول زمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و مشخص شود.
معاملهگرهایی که از استراتژیهای تکنیکال استفاده میکنند، معتقدند “همهی اطلاعات مهم بازار در قیمتها و حجم معاملات منعکس شده است” و اگر بخشی از اطلاعات خود را در قیمت نشان نمیدهند، عملا برای فعالان بازار ارزش ندارد.
تحلیلگران تکنیکال از مفاهیم و ابزارهایی مانند اندیکاتورها و اسیلاتورها، خطوط روند، حمایتها و مقاومتها و… برای تحلیل استفاده میکنند.
به طور خلاصه برخی از مزایا و معایب تحلیل تکنیکال عبارتند از:
مزایای تحلیل تکنیکال:
ﯾﮏ ﺗﺤﻠﯿﻠﮕﺮ ﺗﮑﻨﯿﮑﺎل ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ از اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﺧﻮد در ﺗﻤﺎم ﺑﺎزارﻫﺎ و روی ﺗﻤﺎم ﭼﺎرتها اﺳﺘﻔﺎده ﮐﻨﺪ و اﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﻧﻘﺎط ﻗﻮت اﯾﻦ ﻧﻮع ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. (درﺻﻮرﺗﯽ ﮐﻪ تحلیلگران بنیادی تنها ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﺮرﺳﯽ اﻃﻼﻋﺎت و صورتهای ﻣﺎﻟﯽ ﺧﻮد در ﺑﺎزار ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ و اﯾﻦ ﻧﺎﺷﯽ از ﺣﺠﻢ زﯾﺎد اﯾﻦ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ).
زمان مناسب خرید نقش مهمی در عملکرد معاملهگر دارد و استفاده از روش تحلیل تکنیکال کمک بسزایی در تشخیص زمان خرید میکند.
مناسبترین زمان ورود یا خروج را در کوتاهمدت نشان میدهد
هزینه و زمان تحلیل آن کم است
دورهی آموزش این روش کوتاه است
معایب تحلیل تکنیکال:
خطاهای تحلیلی در این روش به نسبت تحلیل بنیادی دارای ضریب بالاتری است و به علت تمایلات و تعصب متفاوت افراد، امکان تفسیر و تحلیلهای متفاوتی وجود دارد
دﺷﻮاری در ﮔﺮدآوری اﻃﻼﻋﺎت و اﯾﺠﺎد زﯾﺮﺳﺎﺧت های ﻧﺮم اﻓﺰاری ﺟﻬﺖ اﺳﺘﻔﺎده از ﻧﻤﻮدارﻫﺎی ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺳﻬﺎم
عدم کاربرد در سهام شرکتهای کوچک
ابزارهای تحلیلی گوناگون و زیادی برای این روش وجود دارند
مقایسه تحلیل بنیادی و تکنیکال
تحلیل تکنیکال چیست و چرا از تحلیل بنیادی بهتر است؟
آموزشهای تحلیل تکنیکال را اینجا دنبال کنید
10 قانون تحلیل تکنیکال از جان مورفی
.
مخصوصا اینکه در کوتاهمدت، احساسات و هیجانات سرمایهگذاران بر قیمتهای سهام و بازارها تاثیر میگذارد. لذا آگاهی از این موارد در رابطه با تصمیمگیریها و درک فرآیندهای بازار مالی ضروری به نظر میرسد.
مالی رفتاری (BEHAVIORAL FINANCE) به معنای مطالعه رفتار سرمایهگذاران با استفاده از این عقیده است که سرمایه گذاران ممکن است به صورت غیرعقلایی عمل نمایند و معمولا هم در بازارها رفتارهایی احساسی به چشم میخورد.
در این نوع روش معاملهگر هیچ تحلیلی جهت پیدا کردن سهم مناسب انجام نمیدهد. در حقیقت معاملات و توجه خود را معطوف به سهامی میکند که مورد توجه بازار است که این توجه از راههای مختلفی قابل شناسایی است:
سهامی که بیشترین حجم معامله را در روز داشتهاند.
سهامی که در قسمت پربیننده سایت بورس تهران آمدهاند.
سهامی که بیشترین نظرات را در شبکههای اجتماعی به خود اختصاص دادهاند.
سهامی که اخبار داغ و حساسی دارند.
اما مدیریت احساسات در حیطهی معاملات بسیار ضروری است چراکه معاملهگران اغلب باید سریع فکر کنند و در زمانی کوتاه به خرید و فروش سهام بپردازند. در نتیجه برای انجام این کار، نیازمند نظم و برنامهی معاملاتی از قبل تعیینشدهای هستند که بتوانند زمان ورود و خروج به معاملات را بهتر مدیریت کنند.
در این راستا معاملهگران باید دستورالعملهایی مبتنی بر میزان ریسکپذیریشان برای زمان ورود و خروج از یک معامله را در نظر داشته باشند (چه برای اهداف سود خود و چه برای اعمال حد زیانشان) و از این طریق احساسات را از معامله خارج کنند.
علاوه بر این یک معاملهگر میتواند تصمیم بگیرد که در پی تحولاتی خاص، چگونه در خصوص خرید یا فروش سهام مورد نظر خود اقدام نماید و محدودیتهای تعیین شدهای را در خصوص میزان سود یا زیان به ازای هر روز معاملاتی در نظر بگیرد.
به روز بودن معامله گر و کسب مهارت در زمینهی مطالعه ی نمودارها و صورتهای مالی، تجزیه تحلیل اخبار، صنعت و تکنیکهای معاملاتی بسیار حائز اهمیت است. چراکه “دانش”، به معاملهگر کمک میکند تا بهتر بتواند بر ترس خود غلبه نماید.
به طور خلاصه برخی از مزایا و معایب تکنیک روانشناسی بازار عبارتند از:
مزایای روانشناسی بازار:
کنترل بر احساسات، غلبه بر احساس طمع و یادگیری انعطاف پذیری در حین انجام معاملات
توانایی تغییر عادات ذهنی جهت همسو شدن با جریان بازار
آگاهی از آن موجب میشود تا با برنامهریزی قبلی و استراتژی مدون وارد بازاهای سرمایه گذاری شوید
باعث میشود تا اقدامات سرمایهگذاری خود را براساس منطق پیش ببرید و از تصمیمات احساسی جلوگیری کنید
معایب روانشناسی بازار:
این دسته از استراتژیهای معاملاتی بسیار پر ریسک هستند
آگاهی از مباحث روانشناسی بازار، مکملی در کنار انواع تحلیلهای بازار مالی به حساب میآید و به خودی خود کافی نیست. درک فرآیندها و تکنیکهای بازار مالی، مسیر فرصتهای خرید و فروش را فراهم میآورد و کنترل احساسات شخصی و پیش بینی هیجانات سرمایهگذاران نیز در این بین میتواند نقش به سزایی را در میزان سود و زیان فرد ایفا کند.
تفاوت معاملهگر خوب و معاملهگر بد در بازار سهام
آموزشهای روانشناسی معاملهگری
از کدام روش برای تحلیل سهام استفاده کنیم؟
انتخاب بین تحلیل بنیادی و تکنیکال به بازه زمانی سرمایهگذاری، اهداف و شرایط شخص بستگی دارد. اما بطور کلی بیشتر سرمایهگذاران و معاملهگران حرفهای در بورس ایران توصیه میکنند همزمان از تحلیلهای بنیادی و تکنیکال برای انتخاب سهام و تصمیمگیری استفاده شود.
به ترکیب این دو نوع تحلیل، تحلیل تکنوفاندامنتال گفته میشود.
با این حال، در برخی شرایط امکان استفاده از این دو تحلیل نیست و حتی چنین نیازی وجود ندارد. مثلا اشخاصی که نوسانگیریهای کوتاهمدت روزانه انجام میدهند طبیعتا نمیتوانند زمان زیادی برای تحلیل بنیادی صرف کنند و نیازی نیز ندارند.
این افراد صرفا با تحلیل نمودارها و روانشناسی بازار تصمیمات خرید و فروش خود را میگیرند.
سرمایه گذار با خرید یک ورقه بهادار، ریسک می پذیرد و بازده به دست می آورد پس مهم ترین عواملی که در تصمیم گیری برای خرید اوراق بهادار مؤثر است، بازده و ریسک آن در مقایسه با سایر فرصت های سرمایه گذاری است. به همین ترتیب، بازده و ریسک هر ورقه بهادار، قابل مقایسه با سایر اوراق می باشد.
به عبارتی، هدف سرمایه گذار منطقی این است ،که از میان اوراق بهادار، ورقه بهاداری را انتخاب کند که از یک سو در صورت داشتن ریسک مساوی ، نسبت به سایر اوراق ، بیش ترین بازدهی را داشته باشد و از سوی دیگر در صورت داشتن بازده مساوی نسبت به سایر اوراق، از حداقل ریسک برخوردار باشد.
با توجه به منطق یاد شده، برخی نکات که می توانند در انتخاب یک ورقه سهم از میان اوراق سهام موجود، مؤثر باشند از این قرار است. گفتنی است که این نکات جنبه عام دارند، بنابراین ممکن است درجه اهمیت آن ها با توجه به نظر گاه ها و خط مشی سرمایه گذاران فرق کند.
1- قابلیت نقدشوندگی
قابلیت نقدینگی یک ورقه سهم به معنای امکان فروش سریع آن است. هر چه سهمی را بتوان سریع تر و با هزینه کم تری به فروش رساند، قابلیت نقدینگی آن بیش تر است، اوراق بهاداری که به طور روزانه و به دفعات مکرر معامله می شوند، نسبت به اوراق بهاداری که با تعداد محدود و یا دفعات کم معامله می گردند، قابلیت نقدینگی بیش تر و در نهایت ریسک کم تری دارند. فهرست پنجاه شرکت فعال بورس که هر سه ماه یک بار
منتشر می شود ، راهنمای مناسبی برای انتخاب سهامی است که از قابلیت نقدینگی خوبی برخوردارند.
2- تعداد سهام در دست عموم
قابلیت نقدشوندگی یک ورقه سهام ، تا حدودی به تعداد سهام در دست عموم بستگی دارد. هر چه تعداد سهامی که در دست مردم قرار دارد بیش تر باشد، حجم و سرعت گردش معاملات افزایش یافته و بازار، قیمت منصفانه و معقول تری برای آن پیدا می کند. برعکس هر چه تعداد سهام در دست مردم کم تر باشد، رکود بیشتری بر معاملات سهام حاکم شده و در صورت معامله، قیمت ها شکل یک طرفه (صعودی یا نزولی) به خود می گیرد. تجربه شرکت هایی که تعداد سهام رایج آن ها کم بوده مؤید این نکته است.
3- ترکیب سهامداران
یکی دیگر از معیارهای یک ورقه سهم، ترکیب سهامداران آن است. ترکیب سهامداران که در واقع ترکیب هیات مدیره آن را تعیین می کند، می تواند به نفع سهامداران جزء یا عمده باشد. در شرکت هایی که اعضای هیات مدیره آن، منتخب سهامداران عمده هستند، ممکن است تصمیماتی اتخاذ شود ، که بیشتر در راستای اهداف سهامدار عمده باشد و در مواردی به نفع سهامدار جزء نباشد. چنین تصمیماتی در بازارهای کارا اثر خود را به خوبی در قیمت سهام نشان می دهد و البته معمولاً تاثیرخیلی مهمی ، بر قیمت سهام نمی گذارد، اما در بازارهای غیر کارا که تا حدودی تحت تاثیر جو بازار قرار می گیرد، می تواند جهت تغییرات قیمت را یک طرفه سازد.
4- سودآوری
شاید مهم ترین عامل برتری یک سهم، میزان سودآوری آن باشد.
با توجه به این که تعداد سهام منتشره از سوی شرکت می سنجد. EPS ها با هم متفاوت است، با توجه به این که ارزش اسمی سهام کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس تهران 1000 ریالی بوده و ممکن است قیمت بازار انواع سهام متفاوت باشد. برای مقایسه سنجیده می شود.
5- ثبات نسبی سودآوری
استناد به سود هر سهم در یک سال، لزوماً مبنای صحیحی برای ارزیابی سهام نیست، چرا که ممکن است سود سال بعد بسیار کم تر از آن باشد.
معیار مهم دیگری که به هنگام تحقیق در بازده جاری سهام باید مورد نظر قرار داد، ثبات نسبی سودآوری هر سهم است. لازم به یادآوری است هر چه میزان انحراف سودآوری سال های گذشته و یا سودهای احتمالی آینده، نسبت به میانگین سود، یا سود مورد انتظار،بیشتر باشد، ریسک سهم بالاتر و ارزش آن کم تر خواهد بود، برعکس هر چه روند سوددهی سال های گذشته و آتی از ثبات بیشتری برخوردار باشد ، ریسک کم تر و ارزش سهم بالاتر خواهد بود. با توجه به این که سرمایه گذاران در ارزیابی سهام تقریب اً از ضریب قیمت یکسانی در صنایع مختلف استفاده می کنند در
یکسان ارزیابی شده اند، ورقه بهاداری که از سودهای (P/E) میان انواع اوراق بهاداری که با یک ضریب قیمت بر درآمد باثبات تری برخوردار است ، به دلیل این که ریسک کم تری دارد،مطلوب تر است.
همچنین بخوانید : چرا بازار بورس را برای سرمایه گذاری انتخاب کنیم؟
6- نسبت سود تقسیمی هر سهم
نسبت سود تقسیمی هر سهم، از تقسیم سود نقدی هر سهم ، به سود هر سهم به دست می آید.
تفاوت سود نقدی هر سهم و سود هرسهم ، مواردی از جمله مالیات، اندوخته قانونی ،سایر اندوخته ها و سود (زیان) انباشته را در بر می گیرد. گرچه در نظریه، تفاوت زیادی بین شرکتی که سود نسبتا بالایی تصویب می کند و شرکتی که سود کمی از درآمد خود را تقسیم می نماید وجود ندارد، در عمل به دلیل جو حاکم بر بازار به ویژه از طرف کسانی که به درآمد سهام اتکای زیادی دارند، عرضه سهام شرکت هایی که سود سهام کمی تعیین می کنند، زیاد شده و موجبات کاهش قیمت آن سهم را در بازار فراهم می نماید. از این رو، در شرایط تساوی سایر عوامل، شرکت هایی که نسبت سود تقسیمی بالاتری دارند نسبت به سایر شرکت ها از موقعیت بهتری برخوردارند.
گفتنی است که نباید این نسبت در کوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد، به عبارتی ارقام یک سال را نمی توان مبنای صحیحی برای قضاوت نسبت به عملکرد همیشگی شرکت قرار داد. ممکن است سیاست شرکت در سالی اقتضا کند که نسبت سود تقسیمی بالایی وضع شود، اما در سایر سال ها، این نسبت رقم پایینی باشد. برای قضاوت صحیح در مورد سیاست تقسیم سود شرکت، باید روند تقسیم سود چند سال گذشته شرکت را مورد بررسی قرار داد و به استناد آن ها نحوه تقسیم سود احتمالی سال های آتی را برآورد کرد.
7- ارزش ویژه هر سهم
ارزش ویژه هر سهم از نسبت حقوق صاحبان سهام (سرمایه + اندوخته طرح و توسعه+ اندوخته قانونی+ اندوخته احتیاطی+ سایر اندوخته ها+ سود انباشته) به تعداد سهام منتشره، به دست می آید و در مقایسه با ارزش اسمی هر سهم سنجیده می شود. هر چه ارزش ویژه هر سهم از قیمت اسمی سهام بیش تر باشد ،سهام آن شرکت از موقعیت و استحکام بالاتری برخوردار است.
8- بافت مالی شرکت
بافت تامین مالی ،که شامل بدهی ها و حقوق صاحبان سهام است، تاثیر به سزایی در عملکرد و سودآوری یک شرکت دارد. هر چه بدهی بیش تر باشد ، به خاطر خاصیت اهرمی بدهی، سودآوری نیز بالاتر خواهد بود ولی خطر ناتوانی شرکت در ایفای تعهداتش نیز بیش تر می شود . بنابراین ریسک شرکت نیز بالاتر خواهد بود و بالعکس.
9- مهلت و تاریخ پرداخت سود سهام
طبق ماده 240 قانون تجارت، در صورتی که مجمع عمومی عادی سودی را تصویب کند ، شرکت باید ظرف مدت 8 ماه از تاریخ تصویب، آن را به سهامداران پرداخت کند. وجود این ماده قانونی، یک مهلت پرداخت 8 ماهه برای شرکت ها بوجود می آورد، در مقام مقایسه هر چه سود نقدی هر سهم سریع تر پرداخت شود ، برای سهامداران مفیدتر است ، چرا که اولاً مشمول تورم و کاهش ارزش پول نمی شود و ثانیاً سهامدار می تواند وجوه خود را مجدداً سرمایه گذاری کرده و از بابت آن بازده به دست آورد. بنابراین در میان شرکت هایی که سود سهام نقدی اعلام می کنند ، آن شرکتی مطلوب تر است که سود سهام خود را سریع تر از دیگران می پردازد.
10- انتشار مستمر اطلاعات و اخبار نسبی
در صورتی که شرکت ها در ارائه اطلاعات شفاف مالی و یا هرگونه اخبار در زمینه وضعیت شرکت به سهامداران نهایت تلاش را نمایند، سهامداران با داشتن اطلاعات کافی می توانند اقدام به خرید و فروش سهام نمایند.
11- عمر شرکت و میزان استهلاک ماشین آلات
هر چه شرکت ها از ماشین آلات جدید با تکنولوژی پیشرفته تر استفاده کنند ، در امر تولید موفق تر هستند و شرکت هایی که عمر ماشین آلات آنها به پایان رسیده ، یا آن که استهلاک بالایی دارند، ممکن است در طول سال به دلیل خرابی دستگاه ها وقفه زمانی در تولید داشته باشند و نتوانند به تعهدات خود عمل کنند. در نتیجه این مورد در سودآوری شرکت بی تاثیر نخواهد بود.
12- نوع شرکت و صنعت مربوطه
در هر برهه از زمان، با توجه به شرایط اقتصادی کشور و خط مشی اعمال شده توسط دست اندرکاران اقتصادی، می توان شاهد تاثیر گذاری بر روی صنایع مختلف بود. فعالیت اقتصادی شرکت های تولیدی و صنعتی با توجه به تقاضای بازار برای کالای تولید شده می تواند در سودآوری آن نقش بسزایی داشته باشد. به عنوان مثال ، شرکتی که عرضه کننده انحصاری کالای خاصی به یک بازار باشد، می تواند بر قیمت آن اعمال قدرت بیشتری نماید و در نتیجه سود بالای شرکت مزبور تضمین شده است ، یا دولت می تواند به منظور حمایت از صنایع داخلی برروی کالاهای مشابه خارجی تعرفه و حقوق گمرکی نسبتاً زیاد وضع کند و یا در مواردی ممنوعیت ورود اعلام نماید، در چنین حالتی تقاضا برای محصولات داخلی حفظ می شود و یا افزایش می یابد و نهایتاً پیش بینی های فروش شرکت و سودآوری آن تحقق می یابد.
13- اقتصاد کلان و عوامل سیاسی- اجتماعی
رویدادهای اجتماعی و سیاسی و پیش بینی تاثیر احتمال هر یک از آن ها بر اقتصاد کشور و همچنین عوامل اقتصاد کلان (یا کل سیستم اقتصادی کشور) می تواند در تصمیم گیری سهامدار در خرید و فروش سهام شرکت ها نقش عمده ای داشته باشد. دامنه این عوامل بسیار متنوع است و طیف گسترده ای را در برمی گیرد. عواملی مانند نرخ تورم، بیکاری، اشتغال، سبد هزینه خانوار، توزیع درآمد و… برخی از عوامل مهم اقتصادی است که بر وضعیت بازار سهام تاثیر مهمی دارد.
همچنین عوامل سیاسی- اجتماعی، مانند بروز تنش ها، رخدادهای مهم سیاسی، …. نیز به نوبه خود بر اوضاع عمومی بازار سهام می تواند حائز اثرات مثبت یا منفی باشد. گفتنی است دو عامل نوع صنعت و اقتصاد کلان جزو عوامل بیرونی هستند که غالباً شرکت ها و خود بورس بر آن ها
کنترلی ندارند و مابقی عوامل یاد شده از عوامل درونی شرکت ها به شمار می روند.
دوره جامع آموزش بورس با محبوبه عظیمی
جلسه مقدماتی
من را در اینستاگرام دنبال کنید
نام کاربری : azimibours
بزن رو لینک زیر:
https://www.instagram.com/azimibours?r=nametag